کد مطلب:318405 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:232

فصل چهارم
حوزه علمیه قم و رهبری انقلاب اسلامی



مقدمه

آشكار شدن بحران



امیر عباس هویدا پس از نزدیك به 14 سال نخست وزیری در مرداد 1356 از كار بركنار شد. تغییر هویدا، اعتراف رژیم و نیروهای خارجی پشتیبان او به شكست برنامه هایی بود كه از سالهای 41-1339 تحت عنوان انقلاب سفید شاه، به دستور و با پی گیری دولت آمریكا آغاز شده بود.(1) علی رغم مخالفت حوزه علمیه قم با چنین برنامه هایی، سركوب، دستگیری، زندان، تبعید و كشتن روحانیان و مردم كه از همان سال 1340 شروع شده بود و نمادی از آن در 15 خرداد 1342 ظهور نموده بود و در سالهای 54-1350 با دستگیری و كشتار وسیع گروه های مسلح، به اوج خود رسیده بود.



از اوایل سال 1356 علایم بحرانی كه در ابعاد اقتصادی، سیاسی و اجتماعی گریبانگیر رژیم شاه شده بود، آشكارتر گردید. نارضایتی های مردم، از همه طبقات روز به روز افزون تر و گسترده تر گردید. در چنین شرایطی رژیم شاه و قدرتهای سلطه گر خارجی ذی نفع در ایران، اولین تلاش خود را برای مقابله با بحران عمومی كشور، با تغییر نخست وزیر، آشكار نمودند. تصور و برنامه اولیه آنان چنین بود كه با جابه جایی مهره ها از یك طرف و اعلام برخی تغییرات در زمینه آزادیهای سیاسی و حقوق بشر، بتوانند بحران را مهار سازند.



با پیروزی دمكراتها در ریاست جمهوری آمریكا و ورود كارتر به كاخ سفید، جمشید آموزگار كه مورد تأیید دمكراتها بود، در 15 مرداد 1356 به نخست وزیری رسید و زمینه مسافرت شاه در 23 آبان 1356 به واشنگتن و سفر كارتر به تهران در 9 دی ماه 1356 فراهم شد.



هویدا و ستاد تماس با مراجع تقلید



اولین راهی كه برای مهار بحران و تغییر اوضاع به ذهن محمدرضا شاه رسید، ایجاد ستادی در دربار برای تماس با برخی روحانیان بود. ریاست این ستاد به عهده امیرعباس هویدا گذارده شد و در مدتی كه او وزیر دربار بود، تمام تلاش خود را صرف تماس با افراد خاصی از روحانیان و بازاریان نمود. در زمستان 1356 در این راستا این ستاد با حضور هویدا وزیر دربار، جمشید آموزگار نخست وزیر، فردوست رئیس بازرسی ویژه، تشكیل شد. این كمیسیون سه نفره در صدد بود در بین روحانیان فردی را جذب كنند تا ضمن حمایت از او، موقعیت امام خمینی را كم رنگ كنند. این كمیسیون روحانیان متعددی را مدّنظر قرار دادند، امّا هرچه تلاش كردند كمتر موفق شدند. این كمیسیون می پنداشت كه می تواند از مراجع تقلید حوزه علمیه قم یا عتبات عالیات، در محدود ساختن نفوذ امام خمینی استفاده كند؛ امّا این ستاد نه تنها قادر به انجام كار موفقیت آمیزی نشد، بلكه رژیم پهلوی با درج مقاله ای در 17 دی ماه در روزنامه اطلاعات نه تنها با مخالفت همه مراجع روبه رو شد، بلكه با تلاش جمعی از استادان حوزه علمیه قم، اعتراضات، موج فراگیری را به وجود آورد و مراجعه محصلین علوم دینی به منزل مراجع و شخصیتهای علمی حوزه، بر شدت اعتراضات و اعلام نارضایتی از رژیم، گسترده تر شد و همدلی مردم قم و پیوستن آنان به تظاهرات به وجود آمده، چرخهای انقلاب را به حركت درآورد و آموزگار در 5 شهریور 1357 با اكراه مجبور به استعفا شد.(2)



در 5 شهریور 1357، شریف امامی با سیاست «آشتی ملی» روی كارآمد و برای آرام ساختن مردم، قمارخانه ها را بست و حقوق كارمندان را اضافه نمود و تاریخ هجری را مجدداً به جای تاریخ شاهنشاهی رسمی نمود، ولی كمتر از دو هفته پس از نخست وزیری شریف امامی، حادثه خونین 17 شهریور رخ داد و حكومت نظامی در 12 شهر برقرار گردید و این عمل مورد تأیید آمریكا و انگلیس قرار گرفت.



از دیگر اقدامات دولت آشتی ملی، بركناری هویدا از پست وزارت دربار در 18 شهریور و بازداشت او در 7 آبان بود. همچنین در 2 مهرماه 1357 حزب رستاخیز منحل گردید و با كمك آمریكا از دولت عراق خواسته شد كه امام خمینی از عراق اخراج گردد.(3) امّا با استقرار امام در پاریس و گسترش اعلامیه ها و نوارهای سخنرانی ایشان، همراه با افزایش تظاهرات، خواسته های تظاهركنندگان شفاف تر می شد، منظور آنان طرد محمدرضا و نظام سلطنت به طور كامل از ایران بود. علی رغم همه حمایتهای نظام بین المللی، ناتوانی دولت آشتی ملی در برابر تظاهرات روزافزون مردم، آشكار شد.



در چنین شرایطی، محمدرضا شاه با راهنمایی آمریكاییها دولت نظامی ازهاری را در 15 آبان 1357 عهده دار نخست وزیری نمود. امّا تظاهرات عظیم تاسوعا و عاشورا در 19و20 آذرماه مشخص نمود كه هیچ دولتی قادر به جلوگیری از انقلاب مردمی در آن برهه از زمان نیست. با اظهار بیماری ازهاری استعفای او پذیرفته شد.(4)



پس از ازهاری، علی امینی پیشنهاد شد، ولی او نپذیرفت. شاه به سراغ اعضای جبهه ملی رفت. از سنجابی درخواست تشكیل دولت شد، امّا او خروج شاه را به عنوان پیش شرط عنوان كرد و شاه نپذیرفت. سپس نوبت به دعوت از دكتر صدیقی شد، او نیز نپذیرفت و بالاخره نوبت به بختیار رسید(5) كه شاه با پذیرفتن خروج از كشور، بختیار به نخست وزیری رسید. امّا همان گونه كه محمدرضا شاه پس از 37 سال پادشاهی در 26 دی ماه مجبور به ترك ایران شد، بختیار هم پس از 37 روز دولتش گرفتار بهمن شد و همچون برف آب شد.



با بیان این مقدمه، در این فصل به ایدئولوژیهای جایگزین پرداخته، سپس با توجه به مدل راهنما و بررسی و تطبیق فرضیه، نتیجه گیری این فصل ارائه خواهد شد.

1. ابراهيم يزدي، پيشين، ص 20.

2. حسين فردوست، پيشين، ص 576.

3. همان، ص 584.

4. همان، ص 590.

5. همان، ص 591.